چرا یک استراتژی محتوا شکست می خورد؟
امروز در مجله تودی به بررسی استراتژی های محتوا می پردازیم اساسا موفقیت یا شکست استراتژی محتوا بسیار ذهنی است. مدیریت یک کمپین تولید محتوا بهترین فرد برای تصمیم گیری در این موضوع است که آیا این استراتژی بر اساس شاخص هایی که مطرح می کنیم یک استراتژی شکست خودرده است یا خیر؟
پس شکست خورد یا نخوردن یک استراتژی محتوا به دلیل عوامل بسیاری مثل اهداف متنوع، تاثیر بلندمدت، تغییر اهداف، تفسیر پیچیده داده ها، انتساب محتوا، و بسیاری از عوامل خارجی دیگر، می تواند متفاوت و چندوجهی باشد.
اما بعد از آن شنیده ام که بسیاری از صاحبان مشاغل و مدیران بازاریابی از عدم مشاهده نتایج علیرغم انتشار 12 تا 20 وبلاگ در ماه، تبلیغات تهاجمی در رسانه های اجتماعی و کمپین های ایمیلی تقسیم شده شکایت دارند.
ممکن است به این دلیل باشد که استراتژی محتوا خود ناقص است، که می تواند باعث شود نتواند به نتایج مورد نظر خود دست یابد.
و از آنجایی که ممکن است در یک استراتژی محتوا ایرادات زیادی وجود داشته باشد، میخواهم موارد مهمی را که معمولاً باعث شکست استراتژی شما میشوند، برجسته کنم.
1. به مخاطب هدف خود نچسبید
متداولترین و در عین حال بسیار مهمترین دلیل استراتژی محتوای ناموفق، انحراف از مخاطب هدف شماست.
در حالی که ما با بسیاری از شرکتهای فناوری اطلاعات کار کردهایم، این موضوع را بهعنوان یک مسئله مهم در نظر گرفتهایم. آنها معمولاً برخی از این مخاطبان هدف را دارند:
- صاحبان کسب و کار فناوری.
- صاحبان مشاغل غیر فنی.
- CTO یا مدیران پروژه.
- توسعه دهندگان.
اما اکثر شرکتهای فناوری اطلاعات از روندهایی که رقبایشان انتخاب کردهاند، صرف نظر از اینکه تیم فروششان موافق این اهداف و روش ها هست یا نه استفاده می کنند . در واقع اینکه رقیب من چه می کند مهم ترین استراتژی بعضی از شرکت ها است که لزوما هم اشتباه نیست!
- اگر رقبایشان شروع به ارائه فلاتر کنند، آنها می خواهند توسعه فلاتر را بفروشند.
- آنها می خواهند شروع به نوشتن وبلاگ های فنی کنند اگر رقبایشان آن را نوشته باشند.
این تقصیر آنها نیست زیرا سعی می کنند روندهای صنعت فناوری اطلاعات را دنبال کنند. اما در پیروی از روند، ناآگاهانه همه مخاطبان خود را با هم مخلوط می کنند.
انحراف از مخاطب هدف ممکن است بهدلیل تغییر در اهداف یا استراتژیهای کسبوکار، تحقیقات ناکافی یا قدیمی در مورد مخاطبان، گسترش پایگاه مشتری، تفسیر نادرست دادهها، تغییرات در پویایی صنعت و موارد دیگر، ناخواسته اتفاق بیفتد.
با این حال، این برای استراتژی محتوا مشکلساز است، زیرا منجر به محتوایی میشود که در همسویی نادرست، ناکارآمد و ناکارآمد در دستیابی و جذب افراد مناسب است.
چرا محتوا برای گروهمخاطب اشتباه منجر به شکست استراتژی محتوا می شود ؟
- شما محتوای نامربوط برای سایر گروههای مخاطب ایجاد میکنید.
- وقت، تلاش و بودجه را تلف میکنید.
- این منجر به پیامهای نام تجاری متناقض میشود.
- شما ممکن است نوع اشتباهی از سرنخ ها را جذب کنید یا نرخ تبدیل کمتری داشته باشید.
- با همه اینها، نمی توانید اثربخشی را اندازه گیری کنید.
- و از این رو، ROI هرگز توجیه نمی شود.
یک استراتژی محتوای موفق باید بر روی رفع نیازهای مخاطب مورد نظر، ایجاد ارتباط قوی با آنها و در نهایت ایجاد نتایج معنادار برای کسب و کار متمرکز باشد.
2. از دست دادن هدف از ایجاد محتوا
هنگام برنامه ریزی موضوعات محتوا، باید بدانید که چرا می خواهید این محتوا را ایجاد کنید. زیرا تا زمانی که هدف را ندانید، نمیتوانید معیارهای موفقیت آن را تعریف کنید.
و زمانی که معیارهای موفقیت را نمی دانید، محتوای شما یتیم، آدمخوار یا بی فایده باقی می ماند.
با چنین محتوایی، شما فقط در جایی به سرمایه گذاری ادامه می دهید که بازدهی نداشته باشد.
و هرگز به عنوان تنها هدف محتوای خود به موارد زیر پایبند نباشید:
- چون رقبا آنها را نوشته اند.
- چون ما رتبه بندی می خواهیم.
- زیرا ما میخواهیم همه وبلاگهای ما سرنخهای واجد شرایط فروش (SQL) تولید کنند.
- زیرا ما فکر میکنیم چنین موضوعاتی برای مخاطبان ما مفید خواهند بود.
- زیرا تیم محصول ما میخواهد روی آن تمرکز کند
- زیرا تیم فروش ما می خواهد این لیست از ویژگی ها را هدف قرار دهد تا در یک جغرافیای خاص تبلیغ شود.
نیازهای مخاطب در اینجا کجاست؟
در نظر بگیرید که مخاطب هنگام خرید محصولات یا خدمات شما میخواهد چه چیزی بخواند یا مصرف کند.
هدف شما باید به دو قسمت تقسیم شود:
- خوانندگان از این محتوا چه انتظاری دارند؟
- وقتی کاربر این محتوا را مصرف کند و از آن خوشحال باشد به چه چیزی دست خواهیم یافت؟
امیدوارم برای اطمینان از شکست استراتژی محتوای شما، واضح باشد.
3. تنظیم نکردن KPIهای هر محتوا و جدول زمانی آن
ما هدف از ایجاد محتوا را می دانیم، اما اگر ندانیم چگونه اندازه گیری کنیم که آیا هدف محقق شده است چه می شود؟
این نیز منجر به شکست خواهد شد.
اکثر تقویمهای محتوا شامل موارد اساسی زیر هستند:
- موضوعات محتوا.
- انواع محتوا.
- مخاطبان هدف.
- تیم درگیر است.
- جدول زمانی انتشار.
- داده های کلمات کلیدی.
- تعداد کلمات.
- نیازهای گرافیکی.
- مراجع.
اما مردم به اندازه کافی در مورد آنچه که هر قطعه از محتوا باید ارائه دهد صحبت نمی کنند. ما هرگز معیارهای محتوایی را در استراتژی محتوای SEO خود اضافه نمیکنیم.
KPIهای محتوا بسته به هدف محتوا و استراتژی کلی محتوای شما میتواند متفاوت باشد.
اما فقط تعریف KPIها کافی نیست. تنظیم جدول زمانی آنها تضمین می کند که آنها به دست آمده اند.
اجازه دهید به اشتراک بگذارم اگر KPI محتوا و جدول زمانی آنها را برای دستیابی به آنها تنظیم نکرده باشید، چه اتفاقی برای استراتژی محتوای شما می افتد:
- ایجاد محتوای بدون جهت – شما یک پست وبلاگ را بدون KPI یا جدول زمانی مشخص منتشر می کنید. محتوا یک موضوع کلی صنعت را پوشش می دهد، اما به اهداف تجاری خاصی مرتبط نیست. در نتیجه، ترافیک مرتبط را هدایت نمیکند یا به تولید سرنخ کمک نمیکند.
- تخصیص ناکارآمد منابع – شما منابع قابل توجهی را برای ایجاد یک سری ویدیوهای YouTube بدون تعریف KPI سرمایه گذاری می کنید. ویدیوها بازدید میشوند، اما بدون KPI، مشخص نیست که به آگاهی از برند، تعامل مشتری یا رشد فروش کمک میکنند.
- چالشهای اندازهگیری – شما به طور مرتب خبرنامههای ایمیلی را بدون تعیین KPI و جدول زمانی در فهرست مشترکین منتشر میکنید. مشاهده می کنید که نرخ باز شدن و نرخ کلیک در خبرنامه های مختلف متفاوت است. با این حال، بدون KPI های از پیش تعریف شده، مطمئن نیستید که آیا محتوا نیاز به بهبود دارد یا واریانس در محدوده طبیعی است.
- فرصتهای از دست رفته – اگر وارد بخش تجارت الکترونیک یا D2C هستید و نمیتوانید KPI و جدول زمانی محتوای با موضوع تعطیلات خود را تعریف کنید، سرمایهگذاری در فصل را برای حداکثر دیده شدن از دست میدهید. یا فروش به هر حال، وقتی بلک فرایدی قبلا بوده و گذشته است، فایده ای ندارد که هک های بازاریابی جمعه سیاه را برای بازاریابان به اشتراک بگذارم.
- عملکرد ناسازگار – هنگامی که انواع مختلف وبلاگ را بدون KPI و جدول زمانی تعریف شده می نویسید، برخی از قطعات ممکن است عملکرد خوبی داشته باشند. در مقابل، دیگران عملکرد ضعیفی دارند و هیچ مبنایی برای مقایسه یا بهبود وجود ندارد. این ناهماهنگی، تشخیص اینکه کدام نوع محتوا بهترین کار را دارد، چالش برانگیز است.
- مشکل در انطباق – در حالی که ایجاد یک استراتژی محتوا برای سایت بررسی نرم افزار، جدول زمانی برای به روز رسانی مقالات در طول انتشار نرم افزارهای قابل توجه ندارد، می تواند رتبه بندی و ترافیک وب سایت را به شدت از دست بدهد. بدون KPI و جدول زمانی تعریف شده، تشخیص اینکه چه زمانی به تنظیمات نیاز است، دشوارتر است. ممکن است تا مدت ها بعد متوجه محتوایی نشوید که انتظارات را برآورده نمی کند.
- عدم قطعیت ROI – عدم وجود KPI و جدول زمانی، محاسبه بازگشت سرمایه (ROI) برای تلاشهای محتوای شما را دشوار میسازد. شما نمی دانید که آیا منابع سرمایه گذاری شده در تولید محتوا نتایج دلخواه را به همراه دارد یا خیر.
- بی انگیزه برای تیم ها – سازندگان محتوا و بازاریابان ممکن است وقتی اهداف یا نتایج واضح مرتبط با کار خود را نبینند، بی انگیزه شوند. این می تواند منجر به عدم اشتیاق و تعهد به دنبال کردن استراتژی محتوا شود.
- ناتوانی در یادگیری و بهبود – فقدان KPIهای تعریف شده و جدول زمانی، یادگیری اینکه کدام یک از وبلاگ های شما قرار است منجر به جذب مشتریان واجد شرایط بازاریابی (MQL)، ثبت نام در خبرنامه، ویدیوی جاسازی شده باشد، چالش برانگیز است. کلیک کنید، به صفحات فرود، SQLها و موارد دیگر بروید. بنابراین، شما اطلاعاتی مبتنی بر داده برای تصمیم گیری آگاهانه و اصلاح استراتژی خود در طول زمان نخواهید داشت.
برای جلوگیری از همه دامهای فوق، بیایید یک رویکرد ساختاریافته داشته باشیم تا تلاشهای محتوای شما هدفمند، قابل اندازهگیری و انطباقپذیر باشد و منجر به یک استراتژی محتوای مؤثرتر و نتیجهمحور شود.
4. اندازه گیری سرنخ ها/تبدیل ها به عنوان تنها KPI
ما به تازگی بحث در مورد مهم بودن KPI را به پایان رساندیم – اما همه KPI ها مهم هستند، نه فقط تولید سرنخ یا تبدیل.
با این حال، از آنجایی که مدیریت ارشد استارتآپها و صاحبان کسبوکارهای تجارت الکترونیک، جدولهای زمانی دقیقی برای دستیابی به اهداف درآمدهای تکرارشونده سالانه (ARR) و گردش مالی دارند، از تیمهای بازاریابی خود میخواهند که بر روی استراتژی محتوا برای تولید سرنخ یا کسبوکار تمرکز کنند.
اما در اینجا چند دلیل بسیار مهم وجود دارد که چرا استراتژی محتوای شما شکست می خورد، اگر فقط بر سرنخ ها یا تبدیل ها تمرکز کنید:
تمرکز باریک
تکیه صرفاً بر سرنخها یا تبدیلها به عنوان KPI میتواند تمرکز محدودی بر انتهای قیف فروش ایجاد کند.
اگرچه این معیارها مهم هستند، اما سفر کامل مشتری را در نظر نمی گیرند.< /p>
محتوا باید به مراحل مختلف چرخه حیات مشتری، از آگاهی گرفته تا توجه و نگهداری بپردازد.
ماه گذشته از شخصی که در صنعت سبک زندگی خانگی در ایالات متحده فعالیت می کرد، درخواستی دریافت کردیم، و آنها به تازگی در این بازار بسیار رقابتی شروع به کار کرده بودند.
ما چند روز طول کشید تا برای آنها یک استراتژی بسازیم که چگونه آنها را به عنوان یکی از برندهای نوظهور به نمایش بگذاریم، و آنها فقط می خواستند روی این تمرکز کنند که آیا استراتژی ما موجودی گسترده آنها را قبل از یک سال به فروش می رساند یا خیر.
با حضور در یک صنعت B2C، باید بدانید که 66٪ از مصرف کنندگان اکنون به دلیل بحران هزینه زندگی، زمان بیشتری را برای تحقیق و تأیید خریدهای خود اختصاص می دهند.
بنابراین، اگر در هر مرحله از تحقیقات آنها حضور نداشته باشید، آنها را برای همیشه از دست خواهید داد.
تناسب با انواع محتوا
انواع مختلف محتوا اهداف مختلفی را در قیف بازاریابی انجام می دهند.
به عنوان مثال، پستهای وبلاگ معمولاً برای ایجاد آگاهی مناسبتر هستند، در حالی که کاغذهای سفید عمیق ممکن است برای تولید سرنخ B2B مؤثرتر باشند.
اگر تولید سرنخ تنها KPI باشد، این استراتژی ممکن است از پتانسیل کامل انواع محتوای متنوع استفاده نکند.
این بدان معناست که حتی اگر تمرکز شما بر دانلود بیشتر کاغذ سفید باشد، برای پشتیبانی به انواع محتوای زیر نیاز دارید:
- محتوای صفحه فرود برای تشویق بازدیدکنندگان به دانلود.
- پست های وبلاگ برای معرفی موضوعات تحت پوشش در وایت پیپر و پیوند به صفحات فرود مربوطه.
- محتوای ایمیل را ارسال کنید تا کاغذهای سفید خود را به لیست مشترکین خود معرفی کنید و آنها را به صفحات فرود هدایت کنید.
- پست های رسانه های اجتماعی برای برجسته کردن مزایای کاغذهای سفید و تشویق دنبال کنندگان برای دسترسی به آنها.
- پستها یا مقالات مهمان در نشریات صنعتی برای دستیابی به مخاطبان گستردهتر و هدایت خوانندگان به دانلودهای کاغذ سفید شما.
- کپی آگهی جذاب برای کمپینهای پولی، مانند تبلیغات پرداخت به ازای کلیک (PPC) یا تبلیغات رسانههای اجتماعی، تا ترافیک را به صفحات فرود کاغذ سفید هدایت کند.
مهم نیست چه نوع محتوایی را برای ایجاد تبدیل انتخاب میکنید، به انواع دیگر پشتیبانی نیاز دارید. حداکثر خروجی.
هزینه های بالاتر جذب مشتری
همه بازدیدکنندگانی که به سایت شما میرسند آماده خرید یا ارائه اطلاعات تماس خود نیستند.
بسیاری در مراحل اولیه فرآیند خرید هستند و اطلاعات را جمع آوری می کنند و گزینه های خود را ارزیابی می کنند.
اما هنگامی که هدف تنها ایجاد تبدیل است، استراتژی محتوا باید تبلیغات پولی و دسترسی به ایمیل را در نظر بگیرد. تبلیغات پولی ممکن است مستقیماً تبدیلهای فوری را برای شما به ارمغان بیاورد، اما ممکن است در درازمدت پرهزینهتر باشد.
به طور مشابه، فرض کنید در مراحل اولیه کسب و کار خود هستید.
در این صورت، اطلاع رسانی ایمیل همیشه نتایج سریع تری به همراه ندارد، زیرا مشتریان احتمالی شما ممکن است به دلیل فقدان انواع محتوای دیگر در کانال های مختلف برای تحقیقات خود، کمبود اعتبار برند را احساس کنند.
این در نهایت منجر به نرخهای جذب مشتری بالاتر میشود که نمیتواند به شما کمک کند برای مدت طولانی دوام بیاورید.
یک استراتژی محتوای موفق نباید صرفاً بر تولید سرنخ فوری تمرکز کند.
باید با محتوایی که برای آگاهی و توجه به نام تجاری طراحی شده است، متعادل باشد، برای جذب ترافیک ارگانیک، اجتماعی و ارجاعی، ایجاد اعتماد، و پرورش روابط بلندمدت با مشتری ضروری است.
5. عدم تاکید بر تجربه کاربر و محتوای آنها
تجربه کاربر – ما می دانیم که برای موفقیت بازاریابی شما مهم است.
اما تجربه محتوا چیست؟
تجربه محتوا به نحوه تعامل و درک کاربران با محتوا در پلتفرمهای دیجیتال مختلف اشاره دارد، مانند وب سایت ها، برنامه های تلفن همراه، رسانه های اجتماعی و سایر کانال های دیجیتال.
دربرگیرنده تأثیر کلی، تعامل و رضایتی است که محتوا برای کاربر ایجاد میکند.
عناصر مختلف، از جمله طراحی، قابلیت استفاده، تعامل، و کیفیت خود محتوا، تجربه محتوا را شکل میدهند.
به طور خلاصه، تجربه محتوا چیزی جز برآوردن انتظارات کاربر از محتوا نیست، مانند:
- ارتباط – کاربران شما تنها در صورتی با محتوای شما تعامل می کنند یا با آن درگیر می شوند که آن را با نیازها و علایق خود مرتبط بدانند.
- کیفیت – کاربران شما میخواهند محتوایی را مصرف کنند که دقیق، خوب تحقیق و ساخته شده باشد تا نیازهای آنها را برآورده کند.
- ثبات – اینکه آیا شما به طور مداوم چنین محتوای با کیفیتی را برای جستارهای آنها اضافه کرده اید یا نه، تعیین می کند که آیا محتوای شما انتظارات آنها را برآورده می کند یا خیر.
- شفافیت – کاربران با استفاده از زبان ساده، طرحبندی ساختاریافته و توضیحات مختصر به دنبال محتوای واضح و قابل فهم هستند.
- تعامل – خواه داستان گویی متقاعد کننده یا رسانه ای باشد، کاربران شما باید محتوای شما را جالب بدانند.
- اعتماد – کاربران باید به منبع اعتماد کنند. منبعیابی شفاف، ادعاهای مبتنی بر شواهد، و پیامهای نام تجاری ثابت، اعتماد را ایجاد میکند.
- دسترسی – کاربران دارای معلولیت انتظار دارند که محتوا در دسترس باشد. مطابقت با استانداردهای دسترسپذیری تضمین میکند که مخاطبان بیشتری میتوانند محتوا را مصرف کنند.
- طراحی کاربر محور – کاربران محتوای کاربرپسند و پیمایش را پیش بینی می کنند. اولویتبندی طراحی تجربه کاربر (UX) و طرحبندیهای پاسخگو این انتظار را برآورده میکند.
- شخصی سازی – کاربران به دنبال تجربیات محتوای مناسب می گردند. استفاده از دادهها برای ارائه محتوای شخصیشده براساس ترجیحات کاربر، این انتظار را برآورده میکند.
- ارتباط عاطفی – کاربران به محتوایی تمایل دارند که از نظر احساسی طنین انداز شود. ایجاد محتوا با داستان های مرتبط، همدلی و جذابیت عاطفی این انتظار را برآورده می کند.
- حل مشکلات – کاربران انتظار دارند محتوا به مشکلات آنها رسیدگی کند. این امر با ارائه راه حل های عملی و توصیه های عملی حاصل می شود.
بنابراین، اگر اطمینان حاصل نکنیم که هر محتوایی که از استراتژی محتوای شما ایجاد میشود، انتظارات کاربران را برآورده میکند، آنها هرگز به موفقیت بازاریابی کمک نمیکنند.
بالاخره، برنده شدن در بازاریابی کاملاً مربوط به UX است – ارائه یک تجربه کاربری فوق العاده و برآورده کردن انتظارات کاربران از محتوایی که مصرف می کنند.
6. قادر به درک رفتار کاربر در صفحه نیست
استراتژی محتوا فقط برای موضوعات جدید نیست. بنابراین، ناتوانی در درک رفتار کاربر در یک صفحه نشان دهنده فقدان بینش و داده های مهم برای بهینه سازی محتوا و دستیابی به اهداف استراتژیک شما است.
بنابراین، هر محتوایی که برای وبسایت خود ایجاد میکنیم، نه تنها با استفاده از GA4 یا هر افزونه تجزیه و تحلیلی، بلکه با استفاده از نقشههای حرارتی و ضبطهای جلسه نیز باید نظارت شود.
بیایید در مورد چند اطلاعات بینش صحبت کنیم که فقط هنگام نظارت بر نقشههای حرارتی و ضبطشده برای درک رفتار کاربر در صفحه به دست میآورید:
- فرمهای ناقص – اگر صفحات فرود شما دارای فرمهای تولید سرنخ هستند، اما کاربران به ندرت آنها را ارسال میکنند، ناتوانی در درک رفتار کاربر به این معنی است که نمیدانید کاربران در پر کردن فرم کجا میروند. روند. این میتواند مانع تلاشهای تولید سرنخ شود.
- بخش های محتوای نادیده گرفته شده – در یک پست وبلاگ، ممکن است بخش هایی با اطلاعات مهم داشته باشید. با این حال، اگر کاربران به ندرت به پایین پیمایش می کنند تا آنها را بخوانند، تعامل و انتقال بینش ارزشمند را از دست می دهید. بدون اطلاعات بینش رفتار کاربر، استراتژی محتوای شما ممکن است این مشکل را برطرف نکند.
- رها کردن زیاد سبد خرید – یک سایت تجارت الکترونیک ممکن است متوجه شود که بسیاری از کاربران مواردی را به سبد خرید خود اضافه می کنند اما قبل از تکمیل خرید آن را رها می کنند. با نظارت بر رفتار کاربر، میتوانید تشخیص دهید که کاربران اغلب در مرحله محاسبه هزینه حمل و نقل رها میشوند . این بینش به شما امکان می دهد تنظیمات لازم را انجام دهید، مانند ارائه ارسال رایگان بالاتر از مقدار خرید مشخص، برای کاهش رها شدن سبد خرید و بهبود محتوای توضیح هزینه حمل و نقل.
- صفحات فرود بهینه نشده – فرض کنید صفحه فرود شما برای ثبت نام وبینار با نرخ پایین ثبت نام، عملکرد خوبی ندارد. ردیابی رفتار کاربر نشان می دهد که اکثر بازدیدکنندگان برای مشاهده فرم ثبت نام بدون پیمایش به پایین صفحه را ترک می کنند. این داده ها نشان می دهد که محتوای بالای صفحه جذاب نیست.
GA4 دادهها را به شما میدهد، اما نقشههای حرارتی و ضبطهای جلسه دلیل این دادهها را به شما نشان میدهند. اگر نرخ پرش بالایی دارید، میتوانید چرا آنها را دارید.
و هنگامی که این بینش ها را دارید، می توانید استراتژی های محتوایی ایجاد کنید که به سختی شکست می خورند.
7. سرمایه گذاری زیاد روی محتوای محصول/برند
مانند تنها هدف تولید سرنخ، ما دلیل ایجاد برند یا محتوای متمرکز بر محصول را که آن را محتوای پایین قیف (BoFu) می نامیم، درک می کنیم.
اما سرمایه گذاری زیاد در چنین محتوایی می تواند چالش های زیر را به همراه داشته باشد:
- میتواند مخاطب را با پیامهای فروش محور غرق کند و منجر به جدایی و بیگانگی شود.
- می تواند منجر به اشباع محتوا شود زیرا موضوعات مختلفی برای ایجاد محتوا پیدا نمی کنید.
- وقتی کاربران به طور مکرر با یک پیام مشابه مواجه میشوند، ممکن است نسبت به آن حساسیتزدایی کنند.
- می تواند تنوع و خلاقیت را در تولید محتوا محدود کند.
- محتوای برند همیشه جستجو نمی شود، بنابراین ممکن است هرگز نتایج بهتری در سئو ایجاد نکند.
- ارائه مداوم محتوای متمرکز بر محصول یا برند باعث می شود تا کاربران تصوری درباره برند شما ایجاد کنند و ممکن است هرگز درگیر نشوند، حتی زمانی که محتوای آموزشی ایجاد می کنید.
در حالی که محتوای محصول/برند برای فروش و تبدیل ضروری است، تمرکز بیش از حد بر این نوع محتوا میتواند با محدود کردن تعامل، تنوع و اعتماد مخاطب و از دست دادن فرصتها برای جذب و پرورش موثر سرنخها، منجر به شکست استراتژی محتوا شود.< /p>
بنابراین، حتی اگر اهدافی برای تبدیل دارید، به یک استراتژی محتوای متعادل فکر کنید تا مطمئن شوید که مخاطبان خود را مادام العمر از دست نمی دهید.
8. به خطر انداختن کیفیت بیش از کمیت (مخصوصاً بعد از AI/ChatGPT)
حتماً پستهای زیادی را در LinkedIn یا X/Twitter دیدهاید که نشان میدهد چگونه محتوای AI یا SEO به آنها رشد ثابت و محکمی داده است.
فقط یک محتوا در روز منتشر کنید، و وایلا، 365 پست در یک سال با رشد 5 برابری ارگانیک دارید.
آنطور که به نظر می رسد آسان نیست!
فرض کنید شما نیز شروع به دنبال کردن این فرآیند به همان صورت می کنید.
در این صورت، استراتژی محتوای شما ممکن است بهشدت شکست بخورد، زیرا صنعت، کسبوکار، مخاطبان و موارد دیگر با کسانی که چنین تجربیات و آموختههایی را به اشتراک میگذارند متفاوت است، و نه فقط این، بلکه بر شهرت کلی برند شما نیز تأثیر میگذارد.
بنابراین، نه، من نمی گویم که آنها بلوف می زنند.
با این وجود، موارد زیادی برای شناسایی یک موضوع محتوا، نوشتن، تصحیح، ویرایش، انتشار و بهینهسازی، مانند افزودن کلمات کلیدی، اجتناب از آدمخواری کلمات کلیدی، گرافیک و موارد دیگر انجام میشود.
اگر این کاری است که باید انجام دهید، آن را انجام دهید، اما این کار یک روزه نیست.
افرادی که آن مطالعات موردی را به اشتراک میگذارند باید یک استراتژی محتوای قوی نیز داشته باشند و بر کیفیت و کمیت، علیرغم استفاده از AI/ChatGPT تأکید کنند.
9. بدون راهنمایی/ مختصری به نویسندگان در مورد چگونگی رویکرد به محتوا
بله، استراتژی محتوا یک برنامه است و بدون اجرای صحیح، نمی تواند موفق شود.
هنگام ایجاد استراتژی محتوا، به اشتراک گذاشتن بینش در مورد آنچه که سازندگان محتوا باید انجام دهند بسیار مهم است.
در اینجا نیز باید این کار را برای هر موضوع محتوا انجام دهید، نه فقط برای یک موضوع (یا به طور کلی).
من همیشه می گویم که همه تولیدکنندگان محتوا متخصص موضوع نیستند. بنابراین، آنها قرار نیست همیشه در مورد چیزی در جریان باشند.
بهعنوان استراتژیست، مدیر بازاریابی/محصول، یا مالک کسبوکار، باید این جزئیات را ارائه دهید که میتوانند در MS Excel، Word، Google Spreadsheet، Docs، Loom یا Notion جمعآوری شوند.
چنین جمعآوری دادهها برای نویسندگان خلاصههای محتوا نامیده میشود، و شما باید آن را به اشتراک بگذارید آنها را به تفصیل بررسی کنید و مطمئن شوید که آنها آنچه را که در محتوا می خواهید می فهمند.
گاهی اوقات، ما از آنچه رقبا در مورد یک موضوع نوشته اند راضی نیستیم. در چنین مواردی، ما طرح کلی کامل را نیز در اختیار نویسندگان قرار می دهیم.
این امر کاملاً روشن میکند که چه چیزی، کجا و چگونه باید بنویسند.
10. داشتن ارتباط نادرست یا سوء تفاهم بین استراتژیست ها و نویسندگان
میخواهم این را با صدای بلند و واضح بگویم: شکافهای ارتباطی و اشکالات درک میتواند منجر به شکست استراتژی محتوا شود.
اجازه دهید مثالی از جدایی بیدرنگ با مشتریمان ارائه کنم، که او برنامهریزی نکرده بود و ما انتظارش را نداشتیم.
آنها مدام از ما میخواستند که محتوای صفحه گفتاری را به محتوایی شبیه به مرکز تبدیل کنیم آنها قبلاً در صفحه 1 برای محتوای سخنگو رتبه بندی شده بودند.
اما، به دلیل روند طولانی مدت رتبه بندی محتوای آن مرکز در سایر جستارهای مرتبط اما رقابتی، ما به عنوان متخصصان سئو متقاعد نشدیم و نتوانستیم آنطور که انتظار داشتند ارائه دهیم.
از آنجایی که رتبهبندی محتوای هاب با جستارهای بسیار رقابتی فرآیندی دشوار و زمانبر است، ما به عنوان متخصصان سئو متقاعد نشدیم که این تغییر را بپذیریم.
اگر میتوانستیم ارتباط روشنی پشت هدف این الزام داشته باشیم، وضعیت امروز متفاوت بود.
یک استراتژی محتوای موفق متکی به همکاری مؤثر و ارتباط واضح بین این نقشهای کلیدی است تا اطمینان حاصل شود که محتوای ایجاد شده با اهداف استراتژیک همسو است، با مخاطبان طنینانداز میشود و نتایج مورد نظر را ارائه میدهد.
11. طرح توزیع بدون شتاب
بله! این اتفاق می افتد – و بسیار اتفاق می افتد – با متخصصان SEO.
آیا تیم سئوی شما تا به حال با یکی یا همه مشکلات زیر مواجه شده است؟
- شما صفحات زیادی را منتشر کردید، اما Google آنها را فهرست بندی نمی کند.
- احساس می کنید برخی از مطالب در وب سایت خود زمان ، تلاش و منابع زیادی را برای ایجاد ایجاد کرده اید ، و اکنون آنها به سختی هیچ ترافیکی دریافت می کنند.
- شما مدتهاست که سئو را انجام می دهید ، و به سختی هیچ کلمه کلیدی را به سمت وب سایت خود هدایت می کنید.
در هر یک از موارد ، به این دلیل است که استراتژی محتوای شما فاقد توزیع است.
مشتریان B2B ما مدیران بازاریابی خود را به عنوان نقطه تماس ما (POC) برای خدمات سئو ما دارند. گاهی اوقات برای ما ناامید کننده می شود که برخی از آنها را متقاعد کنیم تا محتوای متمرکز بر ترافیک خود را در رسانه های اجتماعی و کانال های ایمیل خود به اشتراک بگذارند.
آنها معتقدند که محتوایی که ما نوشتیم یا برنامه ریزی کرده ایم باید توسط الگوریتم های گوگل بلافاصله برداشت شود.
با این حال ، حتی گری ایلیز توصیه می کند ترویج ترویج کردن. محتوا و افزایش محبوبیت برند در رسانه های اجتماعی برای حل فهرست فهرست های بولو .